سریال خلق کسب و کار – قسمت ۱۷

سریال خلق کسب و کار - قسمت 17

✅موضوعات این قسمت👇

  • امتحانات دانشگاه…
  • آموزش دیدن…
  • برنامه برای رسالت‌اینجا…
  • حس و حال کار کردن با لپ‌تاپِ جدید…
  • حرف معلم‌مون…
  • نجواهای ذهن موقع قدم برداشتن…

به‌نام خدای هدایتگر.

سلام و درود خدمت همه‌ی شما دوستان قشنگم.

خب.

خیلی خوش اومدین به قسمت هیفدهمِ سریال خلق کسب و کار.

بریم که باهم گپ بزنیم…

الهی به امید خودت…

خب.

خداروشکر، امتحانات‌مون به خوبی و خوشی تموم شد.

اگه قسمت قبلی رو خونده باشی و یادت باشه، گفتم که میخوام تمرکزم رو بذارم روی امتحاناتم.

میدونی…

دوست داشتم که بیام روی کسب و کار، کار کنم ولی خب استرس می‌گرفتم.

می‌گفتم بذار آقا این امتحانات رو بدیم تموم بشن… بعدش با خیال راحت بشینیم پای این کسب و کارِ جااان.

آره.

خداروشکر خوب نوشتم امتحانات رو. همه رو بالای ۱۸ شدم.

یه درسی داریم که درواقع اصطلاحات (idioms) هستش. توی این درس، ۱۹.۷۵ گرفتم.

اصلا خیلی گنگستر بود نمرم خخخ.

خداییش هم خیلی سخت بود.

اون‌طور که دوستم می‌گفت، ۱۲۰ تا اصطلاح بود…

آره.

و تازه یه‌چیزی.

به لطف او، علاوه‌ بر اینکه امتحانات رو اوکی کردم، بیش از ۳۰ ساعت هم توی این ۳ هفته آموزش دیدم!

رکوردمم ۹ ساعت بود. یه روز ۹ ساعت آموزش دیدم…

کلا آموزش دیدن برام خیلی خیلی خیلی آسون شده.

خب الان ۶ ساااااله که دارم شبانه‌روزی آموزش می‌بینیم… (از سال ۹۷)

آره. خلاصه خیلی خوشحالم از بابت این موضوع.

راستی یه‌چیز دیگه :))

یه دوره‌ی تربیت مدرس رو استارت زدم.

قبلا تا ۳ جلسه دیده بودم ولی خب سرسری رفته بودم جلو.

قبلا که میگم، فروردین ۱۴۰۳ بود که استارت زدمش. ولی خب بعد از یکی دو هفته متوقفش کردم که به کنکور اینا برسم و بعدش اومدیم سریال خلق کسب و کار رو راه انداختیم و روی لوگو، لوگوتایپ و لوگوموشن رسالت‌اینجا کار کردیم تا الان که بهمن ماه هست.

آره. این دوره هم تقریبا ۱۰۰ ساعته!

تا الان، ۱۰ ساعتشو دیدم.

خدایا شکرت.

آره. خیلی چیزا هم دارم یاد میگیرم…

البته یکی دو تا دوره کوچولوی دیگه هم هست که دارم اونا رو هم کار میکنم…

اصلا خخخ آموزش دیدن برام مثل غذا خوردن شده. نمی‌تونم آموزش نبینم!

عادت خوبیه خداییش…

آره اینطور.

دیروز هم اومدم ۳ ساعت تمام، آموزش فروش دیدم.

خیلی چیزای جالبی یاد گرفتم. الهی شکرت.

آره خلاصه اینطور…

امروز صبح هم اومدم به اتاقم رسیدم.

اینققققدر کثیف بودا !!

یک ماه بود که بهش نرسیده بودم.

امروز اومدم دسته‌گلش کردم 🙂

آره.

حالا الان هم دارم براتون بلاگ میکنم :))

الان ساعت ۱۴:۰۹ هستش.

خب.

بریم که از برنامه‌ام بگم برای رسالت‌اینجا.

خب ببین. کلا کسب و کار خیییییییییییییییلی کار داره.

یعنی هزاران کارِ ریز و درشت هست که باید انجام بدی.

دقیقا مثل زمانی که تازه نوزاد به‌دنیا اومده.

البته باز اون کاراش بالاخره تموم میشه ولی خب کسب و کار نه…

باید عاشق باشی دیگه… وگرنه کم میاری…

الهی شکرت.

خب از امروز، ما با کمک‌های الله هدایتگر، میخوایم بریم سراغ کسب و کارمون.

الان توی مرحله وبسایت هستیم.

چون فعالیت اصلی‌مون فقط توی سایت‌مونه و همچنین کانال تلگرام.

خب من ماهِ پیش، داشتم سایت‌های متفاوتی رو بررسی می‌کردم که ایده بگیرم ازشون.

و همونطور هم که توی قسمت قبلی بهتون گفتم، واقعا خییییلی از سایتا درب و داغونن!

آقا اصلا یه وضعین ها…

ولی خب من بررسی‌شون میکنم تا ایده بگیرم.

حالا از امروز، قراره برم ادامه‌ی اون سایت‌ها رو چک کنم.

و خب تاحدودی هم قالب وبسایت رسالت‌اینجا رو توی ادوبی ایکس‌دی طراحی کردم.

چون میخوام قالب آماده‌ی وردپرس بخرم، دیگه نیاز نیست تمام صفحات رو طراحی کنم.

فقط صفحه‌ی اصلی و صفحه بلاگ و اینا مهمن.

ولی خب باز میخوام اونا رو هم تا حدودی طراحی کنم.

آره اینطور. الهی شکرت.

پس برنامه ایناس.

از فردا قراره ۶ صبح بیدار بشم. از ۶ صبح تا ۶ عصر میخوایم روی رسالت‌اینجا کار کنیم.

و از ۶ عصر تا شب ساعت ۱۰ اینا میخوایم دوره تربیت مدرس و… رو کار کنیم.

برنامه‌ی سنگینیه ولی خب از پسش بر میام. چون توی بک‌گراندم از این مدل کار کردنا دارم…

قراره سایت‌های مختلف رو بررسی کنیم و بعدش بریم سراغ پیاده‌سازی وبسایت رسالت‌اینجا دات کام.

راستی. دیروز هم پادکست داستان‌های کوتاه انگلیسی رو متوقف کردم!

خیلی کار سختی بود ولی خب انجامش دادم.

بااااید کنارش می‌ذاشتم.

الان اینقققققدر تمرکزم آزاد شده ها!

خلاصه به لطف خودش، پادکست رو جمع کردم که با تمرکز لیزری روی رسالت‌اینجا کار کنم.

الهی شکرت.

آقا این لپ‌تاپی هم که خریدم خیلی خوبه خداییش.

وااای. خیلی خفنه. هی این لپ‌تاپ رو با لپ‌تاپِ قبلی مقایسه میکنم و میگم خداااایاااااااااا شکرت!!!!

اینقدر این پُرسرعته ها.

الهی شکرت. واقعا ابزارِ خفن خیلی مهمه.

باید توی کارِت، ابزار مناسب داشته باشی. با چیزای درب و داغون، آدم پدرش در میاد!

الان این خیلی خوبه. یعنی من هرررررر روز توی سپاسگزاری‌هام اینو میگم که خدایا شکرت بابت این لپ‌تاپ!

کلا سعی کن اگه تونستی، برای کارِت، ابزار مناسبی تهیه کنی.

خب من الان کسب و کارم آنلاینه و خب کلللللِ کارام با همین یه‌دونه لپ‌تاپه.

خب اگه ابزارم خفن باشه، ذوق و شوق بیشتری رو دارم برای کارم.

ولی خب اگه هی هنگ کنه، گیج‌بازی در بیاره و اینا خب دیگه آدم دلسرد میشه…

البته اینو میگم، یه‌وقت بد برداشت نکنی ها.

فردا نگی من کار نمیکنم چون ابزار مناسبی ندارم!

من با همون لپ‌تاپِ قدیمی، کلی کار انجام دادم ها!

۳ تا پادکست تولید می‌کردم. ۲تا کتاب نوشتم. تا همین یک ماه پیش، این سریال رو ادامه دادم.

از قسمت ۱۶ بود که لپ‌تاپ خریدم دیگه…

یعنی اینو گفتم که یه‌وقت اینطور نشه که دلسرد اینا بشی از کار کردن.

ولی خب درکل سعی کن ابزارِ خفنی بخری برای کارِت…

اینطور…

الهی شکرت.

الهی شکرت واقعا.

شکرت شکرت شکرت.

عاشقتم به‌مولا.

امم…

ببینم دیگه چی بگم…

دیگه چیزی به ذهنم نمیاد…

درکل برنامه‌های خیلی خفنی دارم برای زندگیم.

یادش بخیر… اون معلمِ نگارش‌مون توی سال دوازدهم یه حرف خیلی گنگستری زد…

گفت که بچه‌ها برای خودتون نقشه بکشید!

این جملش خیلی خفن بود خدایی.

آره…

برنامه‌های خوبی دارم برای آینده‌ام.

درکل هم لذت می‌برم از خلق کسب و کارم.

واقعا لذت بخشه.

مخصوصا زمانی که کارات رو دوست داری.

خب الان رسالت‌اینجا، یه کسب و کارِ آموزشیه.

خب کار من اینه که آموزش بدم.

و خب طبیعتا باید خودم برم یاد بگیرم و قوی بشم.

درکل یادگیری و یاددادن رو خیلی دوست دارم.

واقعا عاشق اینام.

یعنی وقتی که یاد میگیرم، اینققققدر لذت می‌برم هاااا.

همونطور که گفتم بهت، دیروز داشتم آموزش فروش می‌دیدم.

بعد، وقتی نکاتی رو درمورد فروش یاد گرفتم، اینقققدر خوشحال شده بودما.

درواقع، لذت فهمیدن رو دارم.

وقتی چیز جدیدی رو می‌فهمم و یادش میگیرم، انگار بهم دنیا رو دادن.

و از اون‌طرف، وقتی میام آموزش میدم، رسما دیگه مست میشم.

اینا همه‌شون ریشه دارن ها.

مثلا توی آزمون هالند، من یکی از ویژگی‌هام، S یا همون سوشال (social) (جامعه‌گرا) هست.

منظور اینه که دوست داره به بقیه کمک کنه که زندگی‌شون بهتر بشه.

آره اینطور… خلاصه خدایا شکرت.

البته میدونی.

واقعا آدم وقتی که توی زندگیش قدم برمیداره، کلا نجواهای ذهنیش خیلی زیاد میشن.

تا زمانی که یه گوشه نشستی و کار خاصی انجام نمیدی، نجواهای ذهنت هم باهات کار خاصی ندارن…

هر از گاهی بهت سر میزنن…

ولی وقتی پا میشی حرکت کنی، اینققققدر افکار مختلف میاد به ذهنت هااا.

واقعا اگه بلد نباشی مدیریت کنی، قطعا لفت میدی از بازی…

بااااید آموزش دیده باشی تا بتونی افسار ذهنت رو به دستت بگیری.

وگرنه نجواهای ذهن مثل اسب چموش، اینققققققدر بالا پایینت میکنه که آخرسر می‌کوبتت زمین!

دیگه چهار استخونِ بدنت خورد میشه!

واقعا آموزش خیلی مهمه…

الهی شکرت.

آره دیگه خلاصه اینطور.

درکل خوشحالم که هنوز توی بازی هستم. بازیِ جذابیه خداییش.

بیزنس خیلی باحاله. کلا آدم وقتی که داره حرکتی میکنه توی زندگیش، احساس زنده‌بودن داره. ولی امان از روزی که سردرگم و بلاتکلیف باشی… واه واه… خدایا نصیب کافر هم نکن!

الهی شکرت.

همین. بریم دیگه.

بریم که کلی کارهای خوشگل خوشگل داریم.

الهی خودت کمک‌مون کن. بالاخره فرمون رو دادیم دست خودت.

به امید خودت عزیز دلم…

خب.

بریم یه‌ذره داشته‌هامونو ببینیم و بعدش گودبای.

🐬سپاسگزاری از الله هدایتگر👇

  1. الهی شکرت بابت نفسی که میاد و میره.
  2. الهی شکرت بابت آب گرم و سرد.
  3. الهی شکرت بابت هدایت‌های نابت.
  4. الهی شکرت بابت ۱۰ تا انگشت‌های دست!
  5. الهی شکرت بابت ستون فقرات.
  6. الهی شکرت بابت چیره شدن به نجواهای ذهن.
  7. الهی شکرت بابت این وبسایت بی‌نظیر.
  8. الهی شکرت بابت حس و حال خوب.
  9. الهی شکرت بابت آموزش و یادگیری.
  10. الهی شکرت بابت بودن در مسیر خودت…

الهی خودت هدایت‌مون کن. ما تسلیمیم.

الهی شکرت.

خودت کارها رو پیش ببر ای دلبر جان.

به امید خودت…

خب. حله دیگه بریم.

راستی اون جمله‌ی مقدسِ سریال خلق کسب و کار رو هم آخرسر میگیم :))

الهی شکرت.

اگه حرفی، سخنی بود، باعشق می‌خونم. توی قسمت کامنت‌ها بنویسید برام❤️

عاشقتونم، فعلا خدانگهدار.

جمله‌ی مقدس این سریال:

🚶‍♂️تو قدم در راه نِه و هیچ مَپُرس … خود راه بگویدت که چون باید رفت🚶‍♂️😉

پست‌های دیگر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *