به نام خدای هدایتگر.
سلام به شما دوستان عزیزم.
خیلی خوش اومدین به وبسایت شخصیم.
خب.
آقا بریم درمورد یه موضوع جنجالی صحبت کنیم!
الهی به امید خودت…
خب.
آقا میخوام درمورد رابطهای که سالها درش هستم باهاتون صحبت کنم…
وقتی اینجور تاتیلها رو توی شبکههای اجتماعی یا یهسری سایتها میبینیم، اغلب به این شکله که طرف میاد میگه آره من با فلان دیوس توی رابطه هستم…
ولی خب دیگه سین نمیکنه، ج نمیده… فکر میکنم دیگه دوسم نداره و این حرفای مزخرف…
و احتمالا شمایی که اومدی این پست رو بخونی، کنجکاویت بالا زده که آره بذار ببینم محمدامین توی چه رابطهایه که نمیتونه ازش بیرو بیاد…
اگه واقعا با این هدف اومدی این پست رو بخونی که اون حرفای تیتیش و الافگونه که بعضیا میزنن رو بشنوی، خب این نشون میده که اصلا من رو نمیشناسی :))
شرمنده واقعا…
اینجا با جاهای دیگه فرق میکنه نازنینم…
اصلا میدونی…
باور کن نمیدونم دیدی یا نه…
یهسری جاها هستن که دقیقا تاپیکهاشون دقیقا به همین شکلیه که من استفاده کردم در این پست.
البته خیلی مسخرهتر. حالا این که خیلی عالیه.
یعنی…. حالا نمیخوام اسم ببرم… معروف هم هست… ولی خب وااااقعا یعنی چارتا الاف دور هم جمع شدن و فقط *** میگن…
بهخدا…
حالا رابطهای که من سالها درش هستم و نمیتونم ازش بیرون بیام، کاملا فرق داره…
بذار بگم…
آقا این رابطه عاطفی که درش هستم و نمیتونم بیرون بیام، رابطهی یادگیریه!
(واکش مخاطب در این لحظه: ای باباااااااااااا. حالا ما فکر کردیم پای دختری چیزی وسطه… یادگیری… مسخره ها😂😂)
خخخ. خدایا شکرت.
آقا متاسفانه تیرت به تاریکی خورد🤣
خخخ.
خدایا شکرت.
خب بریم درمورد این رابطهی عاطفی که سالها درش هستم و نمیتونم ازش بیرون بیام، بهتون بگم…
خب جونم براتون بگه که…
من از سال ۱۳۹۷، با این عشقم، وارد رابطه شدم!
خب اون موقعها، اصلا حال روحیم خوب نبود. حداقل بهاندازهی الان، شنگول نبودم! (حبهی انگور بودم😂😂)
واقعا از زندگیم لذت نمیبردم و ساز دلم کوک نبود…
ولی خب آروم آروم خدا هدایتم کرد به سمت آموزش!
آقا شروع کردم به آموزش دیدن و آروم آروم دیدم که واااای حاجیییی. زندگیم چققققدر بهتر شده…
خلاصه از سال ۱۳۹۷، پیوند عاطفی ما شکل گرفت… خدایا شکرت واقعا…
و این رابطه، تا همین امروز ادامه داره!
میدونید بچهها…
واقعا ماها با چیزهای مختلفی در رابطه عاطفی هستیم…
به این جمله فکر کن… خیلی عمیقه…
بابا تا میگی رابطه عاطفی، سریع آدما به دختر و پسر فکر میکنن…
بابا یهذره این تفکراتت رو بذار کنار…
همش اون که نیست…
الان ببین.
ما با خودمون، در یک رابطه عاطفی هستیم.
با بقیه آدما، در یک رابطه عاطفی هستیم.
با حیوانات، در یک رابطه عاطفی هستیم.
با شغلمون، در یک رابطه عاطفی هستیم…
که درمورد این چهارمی، بیشتر خواهم گفت… کمی بعد…
بذار درمورد یادگیری بگم…
میدونی…
برای خودم خیلی جالبه این موضوع.
خب من خودم به شخصه، در زندگیم، نسبت به چندسال پیشم، خیییییییییییلی پیشرفت کردم.
یعنی خیلی که میگم واقعا خیلی ها…
از خیلی از جهات بهتر شدم…
کلی روی شخصیتم کار کردم، مسیر عشق و علاقهام رو پیدا کردم، توی مسیر کاریم کلی مهارت و چیزمیز یاد گرفتم… عزت نفسم رو ارتقا دادم… اعتماد به نفسم رو تقویت کردم… احساس خودارزشمندیمو تقویت کردم… کلی روی باورهام کار کردم… کلی کارهای خفن کردم توی زندگیم… کلی باگهای شخصیتم رو رفع کردم… به خیلی از خواستههام رسیدم… احساسم اصلا قابل مقایسه با چندسال پیش نیست… وَ وَ وَ وَ…
حالا!
نکته اینجاست.
دقت کن.
با اینکه نسبت به گذشتهام، خیییلی بهتر شدم، ولی هنوزم که هنوزه، نمیتونم دست از سر این آموزش و یادگیری بردارم!
یعنی باور کن چنااااااااااااان آموزش میبینما… باور کن از چند سال پیش هم بیشتر برای یادگیری وقت میذارم.
البته!
آقا دقت کن.
حرکت هم میکنما. اشتباه برداشت نکنید!
بشینی از فردا، از صبح تا شب آموزش ببینی و بعد از چندماه بگی پس چرا هیچ پیشرفتی نکردم!!
آقا.
من هم یاد میگرفتم و هم عمل میکردم. هنوزم به همین شکل میرم جلو.
آموزش میبینم و عمللللللللللللللل میکنم!!! حرکتتتتتت میکنم! نه که فقط بشینم آموزش ببینم…
اینو گفتم که حواسمون باشه اشتباه برداشت نکنیم…
آره.
خلاصه که بدجور اهل یادگیری و آموزش دیدن هستم.
چرا؟
دلیلش اینه…
خب من توی زندگی شخصیم، به معنای واقعی، جهنم رو تجربهش کردم…
و وقتی آموزش دیدم و زندگیم بهتر شدش، گفتم واااااااااااای.
من چرااااااااااا داشتم جهنم رو تجربه میکردم؟!
ها؟!!
و فهمیدم که بخاطر عدم آگاهی بودش.
من روی خودم کار نمیکردم… از جنبههای مختلف…
و چیزی که باعث میشه هنوزم که هنوزه، بعد از ۷ سااااااااال، برم دنبال یادگیری، این سواله:
نکنه زندگیم میتونه از اینم بهتر بشه؟ نکنه زندگیم میتونه بهشتتر از این باشه؟
این سوالات، باعث میشن که من دااااائما یاد بگیرم!
میبینی آدمِ تشنه چجوریه؟
دنبال اینه که تشنگیشو برطرف کنه…
انگار توی خودش نیست… فقط دنبال آب میگرده…
منم اینطورم… سالهاست…
چون… وااای…. آقا… اصلا یهجور شدم…
چون با تماااام وجودم، بهشت رو تجربه کردم… وقتی روی خودم کار کردم…
چقدر زندگیم بهتر از قبل شده…
از خیلی از جهات… که یهسریهاشونو بهتون گفتم…
و مهمترین و خفنترین دستاوردم، مادی و این چیزا نیست…
یعنی برای من دستاوردهای مادی که داشتم، مهم نیست…
یک چیز برام مهمه!
فقط و فقط یک چیز!
میدونی چیه؟
اون، حال خوبه!
وای وای وای… امان از دست این دو کلمه… حال خوب… حال خوب… حال خوب…
عجب کلماتی هستن…
بهترین و گنگسترترین دستاوردِ این همه یادگیری و کار کردن روی شخصیت، فقط و فقط حال خوب بوده و هست!
اون احساس ذوق و شوقی که داری…
عمدا گفتم رابطه عاطفی…
خب حالا ما خودمون رابطه عاطفی که با یک شخص هستش رو فعلا تجربه نکردیم…
ولی طبق چیزی که دیدیم، اینطوریه که وقتی شما یکی رو دوست داری، بهاصطلاح عاشق و معشوقید، (واقعی منظورمه ها… نه از روی نیاز…) خواب و خوراک ازت گرفته میشه!
میگن فلانی… بیا شام…
میگی نه میل ندارم…
چرا؟
میگی نمیدونم…
ولی دلیل داره…
دلیل اصلیش، اینه که خیییییییییییییلی حالت خوبه!
انگار روی ابرها هستی….
لبخند زدی به چه اندازهای!!
درگیر عشقت هستی!
باهم عشقبازی میکنید…
سلام عشقم…
خوبی؟
دلم برات تنگ شده بود…
کجا رفته بودی؟
واقعا؟
وای قربونت بشم من…
لباتو فقط…
(پ.ن: خخخ. کار داره به جاهای باریک نزدیک میشه… حالا جلوتر چیزای قشنگتری داریم… آماده باشید😂)
آره خب داشتی میگفتی…
آهان پس اونطور… عجب…
فلانی… بیام شام… نه میل ندارم…
آره مامانم بود… میگفت بیا شام… ولش بابا شام رو… بگو عشقم… داشتی میگفتی…
۳ ساعت و چهل و پنج دقیقهی بعد…
وااااقعا؟
نه بابا؟
واای خدایا… خیلی عالیه…
راستی عشقم!
میدونستی الان دقیقا ۳ ساعت و ۴۵ دقیقهاس که داریم باهم گپ میزنیم؟
من که باورم نمیشه…
چقدر عاشق بودن خوبه…
و…
این مکالماتِ دو کبوتر عاشقه😂
خخخ. خدایا کبوتر ما رو هم پیدا کن🤣
خخخ. خدایا شکرت… عاشقتم عشقم…
آره عزیزان.
خلاصه این مکالمه رو آوردم که بگم دقیقا خاصیت عشق همینه.
حالا این عشق میتونه نسبت به یک شخص باشه، یا نسبت به یه چیز دیگهای باشه…
مثلا فرض کن یکی عاشق ماشینشه… فقط بیست و چاری بره دور دور…
خلاصه هرکس ممکنه یه عشقی داشته باشه…
عشقی که من خودم دارم، عشقِ به یادگیریه که بهتون گفتم دلیلش رو…
و چقدر خدا جون، جملهی جالب و درستی رو بر دستانم جاری کرد…
خدا گفتش که وقتی کسی رو دوست داری (واقعی…)، خواب و خوراک ازت گرفته میشه…
عجب جملهی درستیه این…
واقعا این عشقی که من نسبت به یادگیری دارم، خواب و خوارک رو ازم گرفته!
شدم عین این معتادا…
معتادا رو دیدی چجورین؟
مثلا میبینی رفته عروسی…
بعد از شام، حتما در میاد بیرون یه فس فسی میکنه…
میبینی یکی مُرده…
این میبینی یه جای دنج پیدا میکنه و میره فس فسشو شروع میکنه… اینقدر هم با عشققق میکشه ها خخخ.
این شخص، معتاده! معتاد به یه چیزی… حالا هرچی…
حالا چقدر خوبه که ما هم اعتیاد داشته باشیم!
ولی!
اعتیاد مثبت.
یعنی نه که مثلا به مواد و گل و گیاه و علف و خرس اعتیاد داشته باشیم…
بلکه به چیزهای خوب و سازنده مثل آموزش، اعتیاد داشته باشیم…
عجب چیز گنگستری میشه واقعا…
فرض کن… به یادگیری، اعتیاد داشته باشی… دیگه واقعا اوووففف میشه…
چون هی میری یاد میگیری… هی یاد میگیری… هی یاد میگیری…
بعد، یه مدت میگذره و میگی یا ابلفضضضضضضضضضضضضضضل!
ببین من چققققققققدر رشد کردم!
آره… اعتیاد مثبت همینه… خیلی گنگستره…
برای خود من، دیگه بعد از ۷ سال، این یادگیری شده یهجور اعتیاد!
باور کن نمیتونم کنارش بذارم…
میگم داداش! آقا یهذره ول کن این آموزش رو…
مثلا میبینی رفتم کمی استراحت کنم…
ولی سریع میام یهچیزی یاد میگیریم…
چون واقعا لذت میبرم از این کار.
چون با تمام وجودم، حس کردم رشدم رو… و خب دوست دارم هی بیشتر رشد کنم تا بیشتر حال خوب رو تجربه کنم…
باور کن هدف نهایی، حال خوبه…
فکر کن به این جمله…
تمامِ بدو بدو کردنها، یه دلیل دارن… رسیدن به حال خوب… همین. هیچ چیز دیگهای نیست…
خلاصه اینگونه…
خدایا شکرت…
واقعا آموزش دیدن، برای من یه نوع ارزشه…
حتی جالبه…
گفتم بالاخره زمانی که خواستم ازدواج کنم، باااااید دختر خانوم، اهل یادگیری باشه…
وگرنه دکمهشو خیلی زود میزنم… با احترام…
آقا کسی که اهل یادگیری نیست، من واقعا نمیتونم بفهممش. که داداچ چطوری واقعا میتونی ادامه بدی؟!
حالا منظور، لزوما خوندن کتاب نیست… اومدن فرهیخته بودن رو خلاصه کردن توی کتاب خوندن…
کتاب خوندن، یه نوع آموزش دیدنه…
شاید دوست داشته باشی که پادکست بشنوی… یا یه ویدیو ببینی توی یوتیوب… یا یه بلاگپستی رو بخونی… یا یه مقاله…
فرقی نداره… مهم این عملِ یادگیریه. حالا توی هر پلتفرمی که هستش…
آره.
خلاصه یادگیری برام خیلی مهمه… ارزشه واقعا…
یکی از ویژگیهای آدمهای زرنگ (از نظر من) اینه که طرف اهل یادگیریه!
نه که مثلا اینو خریده ۲ تومن، بعد فروخته ۴ تومن…
نه… آدم زرنگ کسیه که میره بازی رو یاد میگیره…
بازی پول ساختن…
بازی کسب و کار…
و هرررچی که هست…
ببین فکر نکن الکی بالا منبر رفتم ها… دیگه میشناسید منو که حرف مفت نمیزنم!
ببین…
خداوکیلی من برای اینکه یه بازیای رو یاد بگیرم (مربوط به کسب و کار)، رفتم چندییین میلیون تومن پول دادم یه آموزشی رو تهیه کردم.
تازه!
دوره رو خریدم، در شرایطی که خیلی از سرفصلهاشو بلد بودم!!!
ولی میدونی با چه نیتی خریدمش؟ گفتم ببین.
من دنبال یه نکته هستم. اگه بگیرم، دیگه تمومه… من فقط برای یه نکته کوچولو، دارم چندین میلیون پول میدم… همین…
و خب اون نکتهای که یاد گرفتم، حاصل چندین سال کار کردنِ طرف بوده… منم با عشق اون پول رو پرداخت کردم…
گفتم آقا نوش جونت… بهم چیزی رو یاد دادی که من رو صد قدم پرت میکنه جلو!
خب چرا چارتا کاغذ رو ندم بهت؟ چرا واقعا؟
دیدگاه من اینه. میگم چارتا کاغذ!
حداقل درمقابل آموزش، پول چارتا کاغذه… اینقدر که بیارزشه… چون چیزی که داری دریافت میکنی، خیلی خیلی میتونه مسیرتو کنفیکون کنه…
حالا در هر زمینهای که هست…
البته!
من این حرف رو در شرایطی میگم که از شخص آموزشدهنده، اطمینان داریما…
نه از این کلاهبردارها که میان وعدهی دروغین میدن… من با این پکیج فروشا کاری ندارم…
من کسایی رو میگم که طرف واقعا آدمِ درستیه و داره آموزشش رو صادقانه میفروشه…
من اینجور آدما رو میگم… حواستون باشه…
حالا اینم جالبه… هرکس که دورهی آنلاین بفروشه، سریع میگن پکیج فروش!
بابا اشتباه نزن حاجی… منظور از پکیج فروش، همون یه مدل دزده!
خب هرکس که آموزشش رو به شکل آنلاین ارائه کنه که دزد نمیشه!
بگذریم…
آره خلاصه اینطور…
اولای صحبتهامون، گفتم که ما با چیزای مختلفی در رابطه هستیم… مثل خودمون، آدما، حیوانات، شغلمون.
و گفتم درمورد چهارمی توضیح میدم…
بله درسته!
ما با شغلمون هم در رابطه عاطفی هستیم!
بارها و بارها من شغل رو به رابطه عاطفی تشبیه کردم. توی دوره «شغل متناسب من»، فایلهای هدیه و…
اعتقادم بر اینه که آقا شغل ما، دقیقا عین همسر ما میمونه!
حالا!
خیلی مهمه که چه رابطهای با این شغلت داری؟!
منظورم اینه که کیفیت رابطهتون به چه شکله؟
سمّیه؟ هر روز گله و شکایت و غر زدن و دعواست؟
یا نه خیلی بهشته! پر از احساسات خوب و قشنگه؟
چجوریه؟ ها؟
خیلی مهمه…
و باز هم به لطف الله هدایتگر، من رابطهی عاطفی که با شغلم دارم خیلی قشنگه…
تنها دلیلش هم همینه… که دوسش دارم… همین… چیز دیگهای نیست…
بذار کمی از رابطهی عاطفی که با شغلم (معلمی) دارم رو بهتون بگم…
اینو توی پرانتز بگم… قصدم از گفتن این حرفا، فقط یک چیزه… این که میشه. همین. میشه آدم کاری رو داشته باشه که واقعا هم درآمد داشته باشه و هم حال دلش خوب باشه. تنها دلیلِ گفتن این چیزا، همینه… که باور کنیم که بابا بهخدا میشه…
خب من به لطف او، بعد از اینکه عشقم (معلمی) رو پیدا کردم، خب زندگیم وااااقعا یه رنگ و بوی دیگهای گرفته…
واقعا اینکه میگم بهشت، واقعا بهشت شده…
چرا؟ چون عاشقی!
عاشق تک به تک کارهایی که میکنی…
البته… نه… تک به تک خیلی درست نیست… یه جایی پیش میاد که شاید دوست نداشته باشی… مخصوصا اگه بیزینس داشته باشی…
ولی در کل، بهصورت کلی، حااااالت خوبه…
من وقتی که صبح، چشمای نازنینم رو به ارادهی او، باز میکنم، سریع مشغول جمع کردن جاهام میشم… (خیلی وقته که تختخوابم رو فروختم… یادش بخیر… تختخوابم رو فروختم تا با پولش، دامنه resalatinja.com رو بخرم… عاشقتم عشقم…)
آره… وقتی که چشمام درست و حسابی نمیبینه و مشغول تا کردن پتوهام هستم، شروع میکنم به صحبت کردن!
درمورد چیزهای خوب!
درمورد کارهایی که میخوام بکنم…
درمورد عشقم…
آره بریم فلان چیز رو یاد بگیریم…
بعد، فلان کارو کنیم…
بعدش فلان… بعدش بهمان…
خلاصه عشق و عاشقی ما از همون اول صبح، شروع میشه.
(توی پرانتز: برات قصه نمیگما… زندگیمه…)
و دائم در طول روز، باخودم درمورد چیزای جالب، صحبت میکنم.
میگم آره داداش این کارو کنیم… اون کارو کنیم…
و فقط میتونم این رو بگم…
که درود بر زندگی با عشق!
درود بر کارِ با عشق!
ای خدا… چجوری باید دست و پا بزنم تا واقعا معنی این دو جمله رو بفهمیم؟
خیلی عمیقن این جملات…
آره…
به لطف او، دارم زندگی با عشق رو تجربه میکنم.
به لطف او، دارم کارِ با عشق رو تجربه میکنم… سالهاست…
و عجب زندگیایه بهخدا…
با تمام وجودم، میخوام که تک به تکتون این حس و حال رو تجربه و زندگیییی کنید!
بعد میاین میگین آره محمدامین… حالا میفهمیم که چی میگفتی اون موقع… ما فکر میکردیم زده به سرت… فکر میکردیم چیزی مصرف میکنی… ولی الان میفهمیم که عجب چیزی مصرف میکردی!!!
شما درواقع داشتی زندگی با عشق، کارِ با عشق رو مصرف میکردی…
عجب ترکیب گنگستری واقعا…
و باور کن… بخاطر همین میاید ازم تشکر میکنید که داداش گلم، مررررسی که بهمون گفتی میشه اینا رو تجربه کرد!
بابا اصلا همچین چیزی هم هست!! آقا وااااای… اصلا همچین چیزی هم هست! حالا تجربه کردنش یه طرف.
اینکه بابا بهخدا میشه زندگیت گل و بلبل بشه ها! باور میکن میشه.
آقا مررررسی که به ما گفتی اصلا همچین چیزی هم هست… مرسی که این مخدر رو به ما هم معرفی کردی…
الهی شکرت.
میدونی… باید تجربه کنیم دیگه… تا تجربه نکرده باشیم، خب نمیفهمیم واقعا… واقعیتشه…
باید این حس و حالها رو تجربه و زندگی کنیم… تا برسیم به جایی که هر وقت که میخوایم چیزی بگیم، یه یکی دو تا شکر وسط حرفامون هست…
من خودم که خیلی موندم به این جایگاه برسم…
ولی در مسیرش هستم… باید مست بشیم… مست زندگی… مست خداوند… عاشقتم عشقم… عاشقتم بهمولا…
الهی شکرت…
تنها کسی که بهم در این سالها کمک کرد، تو بودی نازنینم.
بهمولا عاشقتم عشقم… مرسی ازت… مرسی که خیلی خوشکل، هدایت میکنی… خیلی خوشکل…
عاشقتم عاشقتم…
خدایا… خودت بهمون کمک کن که رابطهی عاطفیِ خیلی خوبی رو با خودمون داشته باشیم… با آدما هم همینطور…
و از همه مهمتر، با شغلمون…
خدا جون… خودت کمکمون کن که معنی اون دو جملهای که بهمون گفتی رو بفهمیم…
که یعنی چی زندگی با عشق؟ یعنی چی کارِ با عشق؟
کمکمون کن اینا رو با تمااام وجودمون درک کنیم و صدالبته، تجربهشون کنیم!
الهی شکرت.
خوشحالم از این رابطه عاطفی که با خودم و آدما و شغلم دارم…
خیلی کارم رو دوست دارم ای خدا…
من عااااشق یادگیری و یاد دادن هستم…
باور کن سر کلاسهای دانشگاه هم، دنبال فرصتم (مثل اون معتادی که گفتم…) که بیام یه آموزشی چیزی ببینم…
وااای. نمیتونم کنارش بذارم… عجیب عادت خفنیه… خدایا شکرت…
آقا این آموزش، زندگییییییم رو کنفیکون کرده بهمولا…
الهی شکرت بابت نعمتی به نام آموزش!!!
الهی شکرت.
عاشقتم عاشقتم…
عزیزای دلم…
اینا رو نگفتم که یه وقت مثلا بخوام بگم آره من خوبم و…
توی این که خب شکی نیست :)) خخخ.
نه جدا از شوخی، همه این حرفا رو زدم که بگم بابا بهخدا میشه این دو روز دنیا، قشنگ بگذره…
میشه آدم با عشششق، زندگی کنه.
فقط باید باور کنیم که میشه… بعدش دیگه ردیف میشه…
ولی وقتی بگی نه بابا اصلا توی این کشور نمیشه، با این رئیس جمهور نمیشه، با این وضع دلار نمیشه و…، خب نمیتونی این چیزا رو تجربه کنی دیگه… حالا هرچقدر هم میخوای دست و پا بزن… نمیشه…
باید باور کنی که میشه بابا میشهههه!!
باور باور باور!
باید باور کنیم…
خلاصه وقت بذاریم برای خودمون…
یه رابطهی عاطفی رو بسازیم که نتونیم ازش بیرون بیایم!
بگیم آقا عجب این رابطهایه… بَه بَه… توی کتابها باید نوشته بشه…
آره اینطور…
خدایا شکرت.
همین.
اینم از رابطهی عاطفی من :))
ولی بدجور خیت شدین ها خخخ. مثلا اومده بود ببینه چی شده…😂
جان عیب نداره🤣
خخخ. خدایا شکرت. عاشقتونم عزیزای دلم…
بریم با عشقمون کمی عشقبازی کنیم و تامااااام.
🐬سپاسگزاری از الله هدایتگر👇
- الهی شکرت بابت این وبسایت زیبا…
- الهی شکرت بابت نعمتی بهنام آموزش!
- الهی شکرت بابت نعمتی بهنام زندگی!!!
- الهی شکرت بابت خانوادهای که داریم…
- الهی شکرت بابت سقفی که بالاسرمونه…
- الهی شکرت بابت این روابط عاطفی فوقالعاده…
- الهی شکرت بابت عشق! عجب مخدریه…
- الهی شکرت بابت این صحبتهای زیبایی که بر دستانم جاری کردی…
- الهی شکرت بابت چشمهایی که میبیننن…
- الهی شکرت بابت گوشهایی که میشنون…
- الهی شکرت بابت قلبی که بیمنت میتپه…
- الهی شکرت بابت نفسی که میاد و میره…
- الهی شکرت بابت فرصت خلق زندگی دلخواه…
- الهی شکرت بابت هدایتهات…
- الهی شکرت بابت حمایتهات…
الهی شکرت.
شکرت ای خدای هدایتگرم.
عاشقتم بهمولا.
الهی شکرت…
الهی شکرت…
الهی شکرت…
خدایا خودت ما رو به راه راست، هدایت کن… خدایا خودت قدمهای ما رو استوار کن…
الهی شکرت.
عاشقتیم خدا جون.
جیگری جیگررررر!
آی من اون ممههاتو بخورم خداااا جوووون😂😂
خب دوستان دیگه شما برید… ما یهذره کار خصوصی داریم🤣
خدایا شکرت… عشقمی بهمولا…
شوخی کردن باهات هم عشقه…
الهی شکرت…
بریم دیگه…
عاشقتونم…
اگه حرفی نظری چیزی بود، باعشق میخونم…
فعلا خدانگهدار عزیزای دلم.




