سریال خلق کسب و کار – قسمت ۱۹

سریال خلق کسب و کار - قسمت 19

✅موضوعات این قسمت👇

  • تجربه خرید قالب استادیار برای رسالت‌اینجا…
  • تصمیمم برای ادامه مسیر…
  • اتفاقی که به‌خاطر عجله برام افتاد…

به‌نام خدای هدایتگر.

سلام و درود خدمت دوستان عزیز و مهربون.

خیلی خوش اومدین به قسمت جدیدی از سریال خلق کسب و کار.

خب.

بریم که بهتون درمورد این کسب و کار، یه گزارشاتی رو بدم…

خب اگه قسمت قبلی رو خونده باشید، میدونید که گفتم قراره برم یه قالب آموزشی برای وبسایت resalatinja.com تهیه کنم.

خب… رفتم خریدمش. قالب استادیار رو از ژاکت خریدم.

بعد، اومدم نصبش کردم و تمام آموزش‌هاشو هم دیدم.

آما!

میدونی چی شد؟!

خورد توی ذوقم!

چون من اصلا همچین چیزی نمی‌خواستم!

بذار برات توضیح بدم…

ببین…

خب من تابحال اینطوری قالب وردپرس نخریده بودم که ببینم چطوریه.

و خب فکر میکردم که چیز خوبی باشه. ولی دیدم که نه. برای من اصلا مناسب نیست!

ببین. قالب‌های آماده به این شکل هستن که سازندۀ قالب اومده یه‌سری تنظیمات قرار داده و تو فقط میری اونا رو تغییر میدی و تامام.

و تقریبا هیییییچ تغییر خاصی نمیتونی بدی!

میشه تغییر داد ها. ولی اساسی نه!

و من دیدم که بابا من اصلا همچین چیزی نمیخوام.

من میخوام وبسایت رسالت‌اینجا دات کام رو اختصاصی طراحی کنم.

خب راستش، اولش یه‌جوری شدم… گفتم بابا حاجی من یه تومن پول قالب دادم. یعنی چی!

ولی خب دیدم که نه. این، اون چیزی که من میخوام نیست و نمیشه!

و خب نمی‌دونستم دیگه… بالاخره بهای یادگیری رو پرداخت کردم…

و خب یه‌ذره بهم فشار اومد… چون انگار یه تومن رو سوزوندم…

ولی خب مشکلی نیست… در آینده احتمالا یه پروژه‌ای بگیرم و خب اونجا نصبش میکنم…

تنها چیزی که آرومم میکنه همینه خخ.

احتمالا برای یه شخصی بیام یه سایت آموزشی طراحی کنم. میام از همین قالب استفاده میکنم…

اگر هم نشد، خب دیگه مهم نیست. بهای یادگیری رو پرداخت کردم دیگه…

آره.

میدونی. اینجور قالب‌ها برای کسایی مناسبن که طرف خیلی سر در نمیاره و میخواد که فقط به اصطلاح یه “سایت” داشته باشه که بره اینور اونور بگه آره من سایت دارم و اینا.

یا مثلا برای کسایی مناسبه که طرف اصلا براش مهم نیست سایتش چطور باشه… مثلا طرف مُدرس هست توی اینستاگرام و میخواد که دوره‌هاشو توی سایتش بفروشه. این قالب‌ها، برای اینجور آدما مناسبن…

ولی خب من اصلا همچین چیزی رو دوست ندارم.

برای من، آزادی خیلی خیلی خیلی خیلی مهمه!!!

همونطور که میدونی (از قسمت‌های قبلی…)، من میخوام که فقط و فقط توی وبسایت فعالیت کنم.

اصلا از اینستاگرام خوشم نمیاد؛ که برم اونجا فعالیت کنم…

کلا توی سایت و کانال تلگرام خواهیم بود… به امید خدا…

و خب سایت، خیییییییییییلی برام مهمه!

و میخوام که اختصاصی درستش کنم.

نمیخوام همینطوری الکی باشه…

و خب این قالب استادیار هم برام مناسب نبود… نه این قالب مناسبِ کار منه، نه قالب‌های مشابه.

من باید خودم بیام بشینم طراحیش کنم…

که خب خداروشکر تا حدودی بلدم این‌کارو کنم…

خلاصه دیدم که این قالب، اونی که من فکر میکردم نبود… رفتم پاکش کردم از روی سایت…

خیلی لحظه‌ی سختی بود خداییش… یه تومن رفت…

ولی خب مهم نیست… بازم می‌سازم… اونم دیگه تجربه شد برام…

خلاصه اینطور…

بعد از اینکه قالب استادیار رو حذفش کردم، یه قالب معمولی نصب کردم که خودم بیام طراحی کنم…

و بعد، نیاز به یه‌سری پلاگین داشتم…

مثل المنتور پرو، جت انجین و جت بلاک.

با اینا میشه سایت وردپرسی رو ساخت…

کلا خانواده‌ی جت، خیلی خفنه. کلی افزونه جت داریم.

مثلا جت بلاگ، جت بلاک، جت انجین، جت سرچ و…

مثلا با جت بلاگ، میشه سایت‌های مثل چطور رو ساخت.

جت انجینم که کلا خیلی خفنه…

حالا… کار نداریم…

آره…

خلاصه رفتم چنتا افزونه/پلاگین خریدم.

یه‌دونه هم افزونه پنل کاربری خریدم…

دوست دارم که یه چیز خیلی خوشگل بسازم…

چون خیلی از سایت‌ها رو دیدم که وااااقعا درب و داغونن.

نه. من دوست دارم که به مخاطبام، احساس خوبی بدم…

نه که طرف بیاد حالش بهم بخوره از سایت…

باید تجربه کاربری (UX) خوبی داشته باشه…

آره دیگه اینطور…

خلاصه تصمیم گرفتم که خودم بیام وبسایت رسالت‌اینجا دات کام رو طراحی کنم.

چون این سایت شخصیم رو هم خودم طراحی کردم، تاحدودی برام راحته…

میدونی… فقط قسمت هدر سایت هستش که خیلی داستان داره…

افزونه جت بلاک رو برای همین خریدم…

که بیام راحت‌تر اوکی کنم…

واقعا من که چیزی بلد نیستم… اوس کریم باید ردیف کنه…

و… اممم…

حاجی پولامم تموم شدا…

امروز ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ هست. ۴ روز دیگه میشم ۲۰ ساله 🙂

میخوام محمدامین رو ببرم بیرون… شام قراره بریم بخوریم دوتایی :))

شاید یه‌دونه بلوز هم برای خودم خریدم…

ببینم چی میشه…

آره دیگه خلاصه اینطور.

ولی خوب شد که قالب رو حذفش کردم… خیلی مسخره بود بابا.

چی بود اون…

آخه میدونی… اون اوکی هستا… من اونطوری خوشم نمیاد…

چون انگار کلا دست و پات بستس… فقط میتونی اطلاعات رو تغییر بدی!

نهایتش چارتا تغییر کوچیک.

دیدم نه حاجی… این به کار ما نمیاد…

و خب دیگه خودمون باید بیایم سایت رو بسازیم… هیجان دارم واقعا…

خیلی چیزا رو نمیدونم…

از لحاظ طراحی صفحات اوکی هستما… المنتور رو بلدم… المنتور، صفحه‌ساز هستش…

آره.

فقط این ثبت نام و ورود و اینا رو باید اوکی کنم… که البته دیگه اونم چیزی نداره…

همون افزونه پنل کاربری رو که خریدم، ردیفه دیگه…

ولی خب باید وقت بذارم یاد بگیرمش…

درکل جذابه مسیر… ولی خب چه کنم که این عجله، پدرم رو در آورده…

باور کن دیروز، از شدت عجله، سینه‌ام درد میکرد!

به مامانم میگم مامان قلبم درد میکنه… حلال کن… بعد میگم زهر مار😂😂

میگم خب بابا شاید قراره برگردم پیش اوس کریم… بعد میگم آی محمد لال بشی تو رو 😐

خخخ.

دلیل عجله به‌خاطر اینه که سریع بِستر فراهم بشه و بیام تدریس رو شروع کنم…

واقعا کم موندم به خودم آسیب بزنم…

باید معلم واقعی باشی تا بفهمی که من چی می‌کشم…

خلاصه که میگم خداجون خودت کار رو جلو ببر…

من که چیزی بلد نیستم… خدایا…

آقا من از الان دارم میگما… ببین…

باااااید به‌سادگی وبسایت رسالت‌اینجا دات کام رو پیاده‌سازی کنیم!

فهمیدی؟!

عاشقتم. دمت گرم.

الهی به امید خودت.

ان‌شاءالله از فردا استارت طراحی سایت رو میزنیم…

وااااییییییی…

خیلی هیجان داره…

خدایا خودت کمکم کن که راحت ردیف کنم…

اصلا به من چه؟!

سایت خودته دیگه…

آقا… وظییییییییفته که به‌ساااااادگی ردیفش کنی!

فهمیدی؟ آفرین. والا. من چرا نگران باشم…

تو مگه خدا نیستی؟

خب دیگه. راحت ردیفش کن…

درواقع، مسیر رو باید برام آسون کنی…

که میدونم میکنی…

عاشقتم‌ به‌مولا…

خب…

بریم دیگه…

ببینیم که چی پیش میاد…

بریم سپاسگزاری کنیم و تامام.

❤️تشکر از الله هدایتگر👇

  1. الهی شکرت بابت به درد نخوردن اون قالب…
  2. الهی شکرت بابت اینکه به‌سادگی وبسایت رسالت‌اینجا دات کام رو پیاده سازی کردیم…
  3. الهی شکرت بابت این لپ‌تاپِ قشنگ.
  4. الهی شکرت بابت حساب پُرپول.
  5. الهی شکرت بابت انگشت‌های نازنین.
  6. الهی شکرت بابت سقفی که بالاسرمونه.
  7. الهی شکرت بابت این وبسایت شخصیِ خوشگل و عیاردار.
  8. الهی شکرت بابت میز و صندلی.
  9. الهی شکرت واقعا.

الهی شکرت.

اگه حرفی، سخنی بود، حتما بگید.

تا قسمت بعدی، فعلا خدانگهدار.

جمله‌ی مقدس این سریال:

🚶‍♂️تو قدم در راه نِه و هیچ مَپُرس … خود راه بگویدت که چون باید رفت🚶‍♂️😉

پست‌های دیگر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *