تجربه‌ی کنسرت راغب برای اولین بار + ویدیو

کنسرت راغب در زنجان

✅یکی از آهنگ‌هایی که راغب خوند👇


به‌نام خدای مهربون و هدایتگر.

سلام و درود به خدمت همه‌ی دوستای قشنگم.

خب خیلی خوش اومدین به این پُست.

بریم که درمورد حس و حالم نسبت به این کنسرتی که رفتم بگم براتون.

خب.

الهی به امید خودت.

میدونی.

تقریبا از یکی دو هفته پیش، من بنر تبلیغاتی راغب رو توی شهرمون(زنجان) می‌دیدم.

طرف گاوازنگ زده بودن. گاوازنگ، تنها جای تفریحیِ زنجانه…

آره.

دیدم نوشته برای خرید بلیت، برید به سایت هنر تیکت.

منم رفتم و دیدم که متاسفانه نمیتونم بلیت بخرم!

چون فقط ۵۰ تومن تهِ حسابم بود.

راستش خیلی ناراحت شدم.

همون‌جا بود که به فقر و دعوت‌کنندگانِ به فقر لعنت فرستادم و به ثروت، درود فرستادم.

خلاصه هیچی دیگه.

گفتم آقا من دیگه پولشو ندارم. ولش کن.

خلاصه چند روز گذشت، و بعد پدر گرامی طبق معمول، یه چندصد تومنی به حسابم واریز کرد. (هر ماه بقولی شهریه میده بهم.)

بعد امروز که پنج‌شنبه هست، طرف صبح آبجیم گفت که آره داداشینا بلیت کنسرت راغب رو خریدن.

گفت کاش به منم می‌گفت و…

بعد زنگ زد و خلاصه با داداش صحبت کرد.

قرار شد که ما هم بلیت بخریم.

هرکی پولِ بلیت خودشو بده…

آره.

خلاصه تقریبا تمامِ پولم رو دادم به بلیت کنسرت.

گفتم بابا بذار برم تجربه کنم ببینم چطوریه. اصلا شاید فردا مُردم.

بذار حداقل یه‌بار کنسرت برم.

آبجیم، دومین بار بود که می‌رفت. قبلا با داداشم، کنسرت محمد علی‌زاده رفته بود.

آره.

خلاصه بلیت ردیف کردیم و ساعت ۵ عصر رفتیم.

یه‌دونه ساعت ۶ بود یه‌دونه هم ساعت ۹(شب).

داداشمینا ساعت ۹ رو خریده بودن.

ما ساعت ۶ رو خریدیم.

خلاصه پدر گرامی ما رو بُرد سالن حلال احمر(زنجان) و بعد رفتیم داخل.

میدونی. من وقتی می‌خواستم بلیت رو به مَرده نشون بدم، گفتم که آقا این سالن چنتا صندلی داره؟

گفتش میخوای بخری؟ (با لحن بدی گفت… یه‌ذره تند گفت…)

گفتم آره شاید اجاره کردم…

گفت برو از اونجا بپرس…

بعد گفتش بیا برو بیا برو.

بعد میدونی خخخ.

من ترسیدم. آخه رفتارش خیلی عجیب بود. چون بلیتم رو نگاه نکرد.

گفتم آقا بلیت رو چک نکردین. گفتش نه نمیخواد. شما بیا برو داخل.

آقا منم کلا هنگیده بودم.

خخخ.

خدا بگم چیکارت نکنه…

خلاصه رفتیم داخل(من و آبجیم) و اونجا دوباره دادم بلیت رو چک کردن و رفتیم داخل(دیگه واقعا رفتیم داخل سالن😂)

آره.

خلاصه نشستیم و ساعت ۱۸:۴۰ بود که شروع شد!

چهل دقیقه دیرتر شروع شد.

آره.

خلاصه یک و نیم ساعت کِیف کردیم و تموم شد :))

آقا میدونی چیشد؟

ای خدا عاشقتم.

خیلی جالبه.

میدونی کیو دیدم اونجا؟

حدس بزن…

اگه گفتی…

بذار بگم.

میدونی… علیرضا رو دیدم.

علیرضا رو می‌شناسی دیگه؟

توی پستِ «حس و حال شرکت در سمینار NLP + ویس» درموردش نوشتم.

آره. خلاصه دیدمش و به آبجیم گفتم اینجا وایسا من برم دوستم رو ببینم.

رفتم باهاش سلام علیک کردم و میگم بهش علیرضا ما هرجا سمینار اینا باشه هستیما :))

میگه آره آره.

خلاصه از سالن اومدیم بیرون و آبجیم می‌گفت محمد بیا بریم بستنی!

بهش میگم بابا هوا خییییلی سرده!

میگه عیب نداره خاطره میشه 😐

میگم بابا یعنی چی خاطره میشه؟ دندونامون می‌ریزه ها.

خلاصه گفتیم آقا جهنم… بریم یه بستنی بخوریم…

رفتیم جاتون خالی یه بستنی قیفیِ خوچمزه خریدیم و نوووووش جااااان کردیم.

یکی هم برای پدر گرامی خریدیم.

و آمدیم خانه 🙂

آره اینطور.

درکل خوش گذشت. خدایا مرسی که منو بردی کنسرت.

راستی شما کنسرت رفتین؟ اگه رفتین، کنسرتِ کی رفتین؟

حتما بگید توی کامنتا.

من خودم خیییلی آهنگ‌های راغب رو دوست دارم.

توی سایت موزیک‌فا، تمااااام آهنگاشو فکر کنم یه ۱۰ باری اینا گوش کردم.(سایت موزیک‌فا – راغب)

اصلا بدجور قفلیم روی آهنگاش.

خدایا شکرت.

آره.

میدونی.

من همیشه به دو گروه، خیییلی درود می‌فرستم و به‌نظرم اینا با فرشته، تفاوت خاصی ندارن.

گروه اول، خواننده‌ها هستن. دمشون گرم که عشق و نور رو پخش میکنن و دل‌ بچه‌های خدا رو شاد میکنن.

گروه دوم، معلم‌ها هستن. اینا رو هم خیلی دوسِشون دارم و به‌نظرم با فرشته، تفاوتی ندارن. چون دارن نور و آگاهی رو پخش میکنن و زندگیِ آدما عوض میشه!!

البته هر خواننده و معلمی شامل اینا نمیشن. خیلی از معلم‌ها و مدرس‌ها هستن که به‌قولی بی‌خاصیتن!

چون چیزی بلد نیستن و فقط میخوان پول در بیارن و…

و خیلی از خواننده‌ها هم هستن که آت و آشغال تولید میکنن.

اینا هم شامل اون فرشته‌ها نمیشن!

آره خلاصه اینطور. دَمِ هرکی که عشق و نور و آگاهی رو پخش میکنه گرم.

اینطور دیگه.

الهی شکرت.

بریم شکرگزاری کنیم و تامام.

راستی امروز قرار بود برم جلسه کتاب‌خوانی.

متاسفانه نشد که برم. رفتیم کنسرت.

آره.

ان‌شاءالله هفته‌ی بعد میرم…

خب. بریم سپاسگزاری کنیم.

🌻سپاسگزاری از الله هدایتگر👇

  1. خداجون شکرت بابت این کنسرت بی‌نظیر.
  2. خدایا شکرت بابت وجود معلم‌ها و خواننده‌ها.
  3. خدایا شکرت بابت خونه‌ی گرم و نرمی که داریم.
  4. خدایا شکرت بابت اینترنت پُرسرعت.
  5. خدایا شکرت بابت پدر و مادرمون.
  6. خدایا شکرت بابت انگشت‌های قشنگ‌مون.
  7. خدایا شکرت بابت نفسی که میاد و میره.
  8. خدایا شکرت بابت وجودمون توی این دنیای جذاب.
  9. خدایا شکرت بابت قلبی که بی‌منت می‌تپه.
  10. خدایا شکرت بابت دوستای قشنگم.

الهی صدهزار مرتبه شکرت.

امیدوارم که از ویدیویی که براتون گذاشتم، لذت برده باشید.

دمتون گرم و فعلا یاعلی.

پست‌های دیگر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *