به نام خدای هدایتگر.
سلام و صد سلام خدمت دوستان عزیزم 🙂
خبببب…
آقا یه بلاگپست خیلی خفن داریم.
بریم ببینیم که چی میخواد جاری بشه…
قبل از اینکه ادامه بدیم، لطفا تعصبت رو لوله کن و بذار لای دیوار و بعد با من همراه باش :))
خخخ.
میدونی.
خب این پُست، قضیهاش خیلی فرق میکنه با پستهای دیگه.
قراره که نهج البلاغه رو کامل بررسیش کنیم.
و نکته اینجاست که آقا باید تعصبت رو بذاری کنار.
بیخودی تعصب نداشته باش.
قرار نیست چون شخصی، امام بوده، پس یعنی همهچی تموم بوده.
آقا. توی معصوم بودن و این داستانا شکی نیست.
ولی.
این نیست که بگیم چون یه همچین چیزی گفته، پس دیگه تموم شد. این دیگه وحیِ مُنزله!
به هیچ وجه!
ما یه سری آیههایی از قرآن داریم که درواقع الان کاربردی ندارن!
آره درست شنیدی!
چرا؟
چون یهسری حرفا، برای زمانی بود که قرآن نازل شده بود.
مثلا ببین.
میگن که دختر باید از ۹ سالگی روزه بگیره.
آقا.
الان دخترای ۹ ساله اصلا جونی ندارن که چندین ساعت روزه بگیرن.
این در شرایطی بود که اون موقع دخترای عرب که ۹ سالشون بود، راحت میتونستن بگیرن!
اوکیه؟
خلاصه میگم ما همهمون یه تعصب بیجایی نسبت به یهسری چیزا داریم.
مثلا میگیم آهان چون امام علی گفته پس دیگه تموم شد. دیگه این وحی منزله.
این مدل نیست…
(توی خطبه ۲۱۰ که جلوتر بررسی میکنیم، درمورد این موضوع صحبت کردیم…)
آره.
و میگم که این کتاب، برای بابام نیست که الکی بخوام ازش طرفداری کنم.
و برای دشمنمم نیست که بخوام ازش بد بگم.
صرفا نظر شخصیمو نسبت به یهسری صحبتها میگم.
اینکه موافق هستی یا مخالف، اهمیتی نداره.
من حرفی رو میزنم که حداقل از نظر خودم درسته. نه اینکه چیزی بگم بقیه بَه بَه کنن و…
خب این از این موضوع.
بریم کم کم شروع کنیم ببینیم که داستانش از چه قراره.
الهی به امید خودت.
خب.
من وقتی که قرآن رو برای سومین بار تموم کردم، یه بلاگپست توی وبلاگ قبلیم فرستادم(+)
من درواقع ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ بود که قرآن رو برای سومین بار تموم کردم.
و بعد از یکی دو روز بعدش، این نهج البلاغه رو شروع کردم.
امروز ۳۱ تیر ۱۴۰۳ هست.
تقریبا ۲ ماه و نیم طول کشید تا من این نهج البلاغه رو بخونم.
خب رفتم وارد برنامهی بازار شدم و سرچ کردم نهج البلاغه.
یه برنامه پیدا کردم که بیشترین تعداد نصب رو داشت.
📌این برنامه: لینک
و گفتم خب لابد این خوبه دیگه.
و حالا با همین برنامه که لینکشم دادم، جلو رفتم.
کلا نهج البلاغه ۳ بخش داره:
- خطبه (۲۴۱تا)
- نامه (۷۹تا)
- حکمت (۴۸۰تا)
ماشالا اصلا تمومم نمیشد!
خخ از قرآن هم سنگینتره…
خب درمورد بخشهای این کتاب، باید بگم که خطبه و نامه خیلی رو مخ بود.
اصلا بهکار نمیان… (بیشترشون…)
این حکمتها هستن که بعضیاشو شنیدیم.
آره.
حالا بریم که کم کم، بخش به بخش بررسی کنیم…
خب بریم که این ۲۴۱ تا خطبه رو بررسی کنیم.
البته همهشو که نه.
فقط اونایی که من براش حرف دارم. یا حالا نکته نابی هست…
خب ببین.
بذار قبل از اینکه خطبهها رو بررسی کنیم، این رو بگم بهت.
آقا کلا وقتی که یک بار این کتاب رو بخونی، یک چیز رو قشنگ متوجه میشی.
اون چیه؟
اینه: پول بَده. ولش کن بابا. میخوای چیکار؟ از خدا دورت میکنه… این دنیا خیلی بی ارزشه. فقط آخرت…
اینا چیزایی هست که آدم برداشت میکنه وقتی این کتاب رو میخونه. که خب حرفا داریم براش…
ببین.
کلا توی دین، دنیا و مادیات و پول و این چیزا کلا چیزای بدی هستن.
یعنی اگه کتابهای دینی رو بخونی، مثل همین کتاب، متوجه میشی که کلا انگار یه پدر کشتگیای با این چیزا دارن.
با دنیا و پول و لذت و این داستانا.
میگن آقا فقط آخرت.
که خب این حرفا تا حدی درسته و تا حدی اشتباهه!
حالا توی تایم خودش، میگم هرکدوم رو.
ولی فقط خواستم این نکته رو بگم که بدونی درکل داستان از چه قراره.
خب.
بیا بریم من اون خطبههایی که یادداشت کردم رو بهت بگم و باهم بررسی کنیم.
خب.
برو بریم.
اینم بگم.
هم اون نکاتی که خفن هستن رو میگم و هم اونایی که چرت هستن…
خب.
🚩خطبه:
✔ خطبه ۱۶: اما تقوا، چونان مركبهاى فرمانبردارى هستند كه سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان میكنند.
ببین توضیحات زیادی درمورد تقوا هست.
اینکه آقا اصلا این تقوا که میگن یعنی چی؟
ببین بعضیا میگن یعنی ترس از خدا.
نه. به نظرم این نیست.
تقوا از نظر من، یعنی سلف کنترل.
یعنی پرهیز.
حالا دقیقا یعنی چی؟
توی عمل به چه شکل میشه؟
ببین یعنی آقا هر چیزی رو نبینی، هر چیزی رو نشنوی، هر چیزی رو به زبون نیاری و…
درکل همهی این کارها، یهجور پا گذاشتن روی نفس و هَوَسه.
ببین مثلا یه نفر دوست داره غیبت بشنوه.
خب این درواقع نفسش هست که دوست داره این کارو.
حالا میاد تقوا پیشه میکنه.
یعنی جلوی خودشو میگیره.
پس تقوا یعنی پرهیز کردن.
همین.
✔ خطبه ۱۶: نادانى انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد.
دمش گرم. خیلی خوب گفته انصافا…
✔ خطبه ۳۲: اين دنياى فاسدِ نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفتهتر از شما را رها كرد.
اینم از اون جنس حرفایی که بهتون گفتم توی این کتاب پُره!
✔ خطبه ۴۲: اى مردم! همانا بر شما از دو چيز میترسم. هوا پرستى و آرزوهاى طولانى. امّا پيروى از خواهش نفس، انسان را از حق باز میدارد و آرزوهاى طولانى، آخرت را از ياد میبرد.
ببین من با این جملش که میگه آرزوهای طولانی، آخرت رو از یاد میبره مشکل دارم!
آقا. این رو دیگه یه آدم احمق هم میدونه که انسان کلا با امید و آرزو هست که زندس!
حالا بیا بهش بگو نه ولش کن دنیا رو. ولش کن آرزو رو.
خب الان چیکار کنه این شخص؟ ها؟ بره یه گوشه بشینه منتظر آخرت باشه؟؟؟؟!!
بابا یهسری حرفا توی این کتاب هست که واقعا آدم میگه بابا اصلا به امام علی نمیخوره یه همچین حرفی بزنه.
احتمالا تحریف اینا شده. وگرنه آقا یه آدم سالم، میدونه که باید برای زندگی، هدف و آرزو داشته باشه.
خب حالا چه فرقی میکنه آرزو کوتاه باشه یا طولانی؟
خلاصه اینم از اون حرفاس دیگه…
بریم بعدی.
✔ خطبه ۸۱: اى مردم، زهد يعنى كوتاه كردن آرزو.
لا اله الا الله… لعنت بر شیطان…
✔ خطبه ۸۶: زيانكار واقعى كسى است كه خود را بفريبد. سعادتمند كسى است كه از زندگى ديگران عبرت آموزد.
ایولا. دقیقا همینه. آدم زرنگ نگاه میکنه ببینه بقیه از چی ضربه خوردن، بعد خودش سعی میکنه که از اون دوری کنه.
✔ خطبه ۸۷: پس آنچه نمیدانيد، نگوييد. زيرا بسيارى از حقايق، در امورى است كه ناآگاهانه انكار میكنيد.
✔ خطبه ۹۰: خود را بسنجيد قبل از آن كه مورد سنجش قرار گيريد. پيش از آن كه حسابتان را برسند، حساب خود را برسيد.
✔ خطبه ۹۹: شما را به ترك دنيايى سفارش میكنم كه شما را رها میسازد، گر چه شما جدايى از آن را دوست نداريد.(ای خدا ای خدا…)
✔ خطبه ۱۰۴: به خدا سوگند! درون باطل را میشكافم تا حق را از پهلويش بيرون كشم.
✔ خطبه ۱۰۵: پس در فراگيرى علم و دانش پيش از آن كه درختش بخشكد تلاش كنيد.
هیچ وقت چیزی خشک نمیشه… ما هر وقت بخوایم میتونیم هرچی که میخوایم رو یاد بگیریم…
✔ خطبه ۱۱۱: كسى از دنيا شادمانى نديد جز آن كه پس از آن با اشك و آه روبرو شد.
دنیا بَده. فقط آخرت. خخخ. خدایا میبینی دیگه؟ با یه مشت خزعبلات میخوان جلوی استفاده کردن از نعماتی که توی این دنیا بهمون دادی رو بگیرن…
✔ خطبه ۱۱۴: اى بندگان خدا! همانا تقواى الهى دوستان خدا را از انجام محرّمات باز مىدارد و قلبهايشان را پر از ترس خدا مىسازد تا آن كه شبهاى آنان با بىخوابى و روزهايشان با تحمل تشنگى و روزهدارى، سپرى مىگردد.
یهچیز جالب، اینه که نمیدونم چرا یه همچین چیزی توی این دین هست که کلا انگار باید بدبختی و بیچارگی بکشی. دوستان خدا بیخوابی میکشن و گُشنه و تشنه میمونن. آقا دوستان خدا خیلی بیخود میکنن. یک قائم مقام خدا اصلا اجازه نداره که زجر ببینه. اگه قرار بود بدبختی بکشه، پس برایچی اومد این دنیا؟ ها؟
میدونی. یهسری چیزا توی دین خیلی خوبه ولی خب متاسفانه … کردن دیگه…
✔ خطبه ۱۱۴: و سيراب شدن آنجا(آخرت) را با تحمل تشنگى دنيا به دست آوردند. (فقط آخرت؟ ها؟ دنیا پیف پیف؟ لا اله الا الله…)
✔ خطبه ۱۳۲: زيرا دنيا براى زندگى هميشگى شما آفريده نشده. گذرگاهى است تا در آن زاد و توشۀ آخرت برداريد.
من کلا با این تفکر مخالفم! اینکه آقا نمیدونم آخرتت رو بساز و این چرت و پرتا. آقا. ما وظیفهمون اینه که توی این دنیا به حرف خدا گوش کنیم و زندگی کنیم و لذت ببریم. حالا هرکس باتوجه به اعمالش، توی اونور، نتیجهشو میبینه.
اینکه بیای ۳روز مونده به ماه رمضون روزه بگیری و بگی آره ثواب داره و اینا یا مثلا توی ماه رمضون قرآن زیاد بخونی با این دید که خدا بهم ثواب میده، خیلی خندهداره. آخه چه ثوابی؟ فلان فلان شده خدا اون کتاب رو فرستاده که تو هدایت بشی. ثواب رو میخوای چیکار آخه؟ بعضیا شدن دلال ثواب. آی خدا جون مادرت اینارو رو بنداز جهنم. آی کیف میده😂😂
✔ خطبه ۱۳۳: پس انسان آگاه به دنيا دل نمىبندد و انسان كور دل تمام توجّهاش دنياست. بينا از دنيا زاد و توشه برگيرد و نابينا براى دنيا توشه فراهم مىكند.
صحبت کردیم درمورد این جنس حرفا…
✔ خطبه ۱۴۰: اى بندۀ خدا، در گفتن عيب كسى شتاب مكن، شايد خدايش بخشيده باشد.
ایول واقعا همینه.
✔ خطبه ۱۴۱: آگاه باشيد! گاهى تيرانداز، تير افكند و تيرها به خطا مىرود. سخن نيز چنين است، در بارۀ كسى چيزى مىگويند كه واقعيّت ندارد.
احسنت! خیلی تشبیه قشنگی بود. وار اولسون علی :))
✔ خطبه ۱۵۳: پس براى خود در سراى آخرت جايى آماده كن، و چيزى پيش فرست.
نیازی نیست ما چیزی بفرستیم. ما عین آدم توی این دنیا زندگی میکنیم و نتیجهشو هم توی آخرت میبینیم…
✔ خطبه ۱۵۳: همانا مؤمنان از آينده ترسانند.
خخخ. امام علی ایستگاه کردی؟ خدا توی قرآن میگه مومنان نه غمگین میشن و نه ترسی دارن. حالا شما میگی از آینده ترسانند؟
✔ خطبه ۱۷۶: زبان و دل را هماهنگ كنيد. مرد بايد زبانش را حفظ كند، زيرا همانا اين زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت مىاندازد و همانا زبان مؤمن در پس قلب او و قلب منافق از پس زبان اوست. زيرا مؤمن هر گاه بخواهد سخنى گويد، نخست مىانديشد، اگر نيك بود اظهار مىدارد، و چنانچه ناپسند، پنهانش مىكند. در حالى كه منافق آنچه بر زبانش آمد مىگويد، و نمىداند چه به سود او، و چه حرفى بر ضرر اوست.
ایولا واقعا راس میگه. این زبون واقعا هم میتونه آدم رو خوشبخت کنه و هم بدبخت…
✔ خطبه ۱۹۲: پس شرارههاى تعصّب و كينههاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد، كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفتهاى شيطان، غرورها، و كششها و وسوسههاى اوست.
احسنت.
✔ خطبه ۱۹۴: أُوصِيكُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ اَلنِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ اَلضَّالُّونَ اَلْمُضِلُّونَ وَ اَلزَّالُّونَ اَلْمُزِلُّونَ.
اى بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش مىكنم، و شما را از منافقان مىترسانم، زيرا آنها گمراه و گمراه كنندهاند، خطاكار و به خطاكارى تشويق كنندهاند.
دیدی؟ عربیشو بخون. میبینی برای تقوا، میگه ترس از خدا؟ ترس؟ چه ترسی بابااااااااااااا…
✔ خطبه ۲۰۱: اى مردم در راه راست، از كمى روندگان نهراسيد، زيرا اكثريّت مردم بر گرد سفرهاى جمع شدند كه سيرى آن كوتاه، و گرسنگى آن طولانى است.
از کمیِ رهروان نترس… راس میگه. اکثر آدما توی در و دیوارن…
✔ خطبه ۲۰۹: (پس از جنگ بصره بر علاء بن زياد وارد شد كه از ياران امام بود. وقتى خانۀ بسيار مجلّل و وسيع او را ديد، فرمود) با اين خانۀ وسيع در دنيا چه مىكنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى. آرى اگر بخواهى مىتوانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مىتوانى پرداخت. (علاء گفت: از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مىكنم. فرمود چه شد او را؟ گفت عبايى پوشيده و از دنيا كناره گرفته است: امام عليه السّلام فرمود او را بياوريد، وقتى آمد به او فرمود:) اى دشمنك جان خويش! شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمىكنى؟ تو مىپندارى كه خداوند نعمتهاى پاكيزهاش را حلال كرده، امّا دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچكتر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند (عاصم گفت، اى امير مؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار به سر مىبرى؟ امام فرمود) واى بر تو! من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
طرف خودشو با امام علی یکی میکنه. میگه نه امام علی هم لباس پاره پوره میپوشید پس منم باید همین کارو کنم. آخه … تو با امام علی چه کیک ساندیسی؟
✔ خطبه ۲۱۰: (شخصى از احاديث بدعت آور، و گوناگونى كه در ميان مردم رواج داشت پرسيد امام فرمود) احاديثى كه در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محكم هم متشابه، هم احاديثى كه بدرستى ضبط گرديده و هم احاديثى كه با ظن و گمان روايت شده.
دیدی گفتم. آقا خودشون دارن میگن که بعضی احادیث هم حق هستن و هم باطل. هم ناسخ و هم منسوخ! پس نگو نه امام علی یه همچین حرفی زده! بابا ممکنه جعلی باشه.
اتفاقا از یکی از اماما پرسیده بودن که ما از کجا بفهمیم این حدیث از شماست؟ فکر کنم امام صادق بود که گفته بود اگه دیدی با عقلت جور در میاد، بدون که ما گفتیم. اگه نه، ما نگفتیم!
✔ خطبه ۲۴۱: به دست آوردن ارزشهاى والا با خوشگذرانى ميسّر نيست!
خب این شد ای خطبهها.
بریم سراغ نامه.
🚩نامه:
✔ نامه ۲۵: با ترس از خدايى كه يكتاست و همتايى ندارد حركت كن. در سر راه، هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزونتر از حقوق الهى از او مگير.
نمیدونم ما چرا باید از خدا بترسیم…
✔ نامه ۲۷: با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشادهرو و خندان باش. در نگاههايت، و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم، به تساوى رفتار كن، تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند، و ناتوانها در عدالت تو مأيوس نگردند.
آفرین. خیلی خوبه.
✔ نامه ۳۱: پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش میكنم كه پيوسته در فرمان او باشى، و دلت را با ياد خدا زنده كنى، و به ريسمان او چنگ زنى، چه وسيلهاى مطمئنتر از رابطه تو با خداست؟ اگر سر رشته آن را در دست گيرى. پسرم! بدان كه رزق و روزى دو قسم است، يكى آن كه تو آن را میجويى، و ديگر آن كه او تو را میجويد، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد. كارى كه برتر از توانايى زن است به او وامگذار، كه زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت كوش.
مبادا در گرامى داشتن زن، زياده روى كنى كه او را به طمع ورزى كشانده براى ديگران به ناروا شفاعت كند. بپرهيز از غيرت نشان دادن بيجا كه درستكار را به بيمار دلى، و پاكدامن را به بدگمانى رساند.
توی این نامه ۳۱، امام علی به امام حسن یهسری توصیهها میکنه که اصلا ترکونده!
چقدر قشنگ گفته.
حالا یهچیز جالب درمورد همین تحریف شدن!
ببین برو توی گوگل، این نامه ۳۱ رو بخون. اگه بخونی، میبینی که امام علی به امام حسن گفته کسی رو میون خودت و خدا قرار نده. و بعد توی این برنامه که داشتم این نامه رو میخوندم، این تیکه رو حذف کرده بودن! کلی گشتم، ولی پیدا نکردم!
گفتم که. راحت تحریف میکنن.
حالا ببین. جمله اینه اگه توی گوگل بخونی: خداوند بين تو و خودش كسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ايجاد كند، و تو را مجبور نساخته كه به شفيع و واسطه اى پناه ببرى.(این مقاله، شماره ۱۰)
✔ نامه ۵۳: بخيل را در مشورت كردن دخالت نده، كه تو را از نيكوكارى باز میدارد، و از تنگدستى میترساند. ترسو را در مشورت كردن دخالت نده، كه در انجام كارها روحيّه تو را سست میكند. حريص را در مشورت كردن دخالت نده، كه حرص را با ستمكارى در نظرت زينت میدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند كه ريشۀ آنها بدگمانى به خداى بزرگ است.
✔ نامه ۵۳: كار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزى، كارى مخصوص به خود دارد. نيكوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب كن، اگر چه همه وقت براى خداست، اگر نيّت درست و رعيّت در آسايش قرار داشته باشد. از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است كه ويژۀ پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده، و آنچه تو را به خدا نزديك میكند بىعيب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوی. هنگامى كه نماز به جماعت میخوانى، نه با طولانى كردن نماز، مردم را بپراكن و نه آن كه آن را تباه سازى، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتى وجود دارد. آنگاه كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرا به يمن میفرستاد از او پرسيدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش. هيچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، كه پنهان بودن رهبران، نمونهاى از تنگ خويى و كم اطّلاعى در امور جامعه میباشد. از خونريزى بپرهيز، و از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق كيفر الهى را نزديك مجازات را بزرگ نمیكند، و نابودى نعمتها را سرعت نمیبخشد و زوال حكومت را نزديك نمیگرداند، و روز قيامت خداى سبحان قبل از رسيدگى اعمال بندگان، نسبت به خونهاى ناحق ريخته شده داورى خواهد كرد. پس با ريختن خونى حرام، حكومت خود را تقويت مكن. زيرا خون ناحق، پايههاى حكومت را سست، و پست میكند و بنياد آن را بر كنده به ديگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پيشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت چرا كه كيفر آن قصاص است و از آن گريزى نيست
اگر به خطا خون كسى ريختى، يا تازيانه يا شمشير، يا دستت دچار تند روى شد، كه گاه مشتى سبب كشتن كسى میگردد، چه رسد به بيش از آن مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد. مبادا هرگز دچار خود پسندى گردى! و به خوبیهاى خود اطمينان كنى، و ستايش را دوست داشته باشى، كه اينها همه از بهترين فرصتهاى شيطان براى هجوم آوردن به توست، و كردار نيك، نيكوكاران را نابود سازد. مبادا هرگز با خدمتهايى كه انجام دادى بر مردم منّت گذارى، يا آنچه را انجام دادهاى بزرگ بشمارى، يا مردم را وعدهایى داده، سپس خلف وعده نمايى. مبادا هرگز در كارى كه وقت آن فرا نرسيده شتاب كنى، يا كارى كه وقت آن رسيده سستى ورزى، و يا در چيزى كه (حقيقت آن) روشن نيست ستيزه جويى نمايى و يا در كارهاى واضح و آشكار كوتاهى كنى! تلاش كن تا هر كارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى.
باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت را در اختيار خود گير، و با پرهيز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلّط نخواهى شد مگر با ياد فراوان قيامت، و بازگشت به سوى خدا.
آقا وای. اصلا علی ترکوند! دمت گرم بابا. خیلی خوب بود واقعا. خیلی حقوق(حقها) داشت :))
✔ نامه ۶۹: نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق سخنى بر زبان نياور، مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به ياد آور، هرگز آرزوى مرگ مكن جز آن كه بدانى از نجات يافتگانى، از كارى كه تو را خشنود، و عموم مسلمانان را ناخوشايند است بپرهيز، از هر كار پنهانى كه در آشكار شدنش شرم دارى پرهيز كن.
خب اینم از نامهها.
بریم سراغ حکمت.
واه واه خسته شدما…
خدایا شکرت که ۱۰تا انگشت داریم :))
دیگه خیلی نظرم رو راجع به حکمتها نمیگم. فقط در صورتی که واقعا نیاز به توضیح داشته باشه.
🚩حکمت:
✔ حکمت ۱۰: با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مُرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند.
✔ حکمت ۱۱: اگر بر دشمنت دست يافتى، بخشيدن او را شكرانۀ پيروزى قرار ده.
✔ حکمت ۱۵: هر فريب خوردهاى را نمیشود سرزنش كرد.
✔ حکمت ۱۷: (از امام پرسيدند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: موها را رنگ كنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد يعنى چه؟ فرمود) پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، امّا امروز كه اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد. (ناسخ و منسوخ یادته؟ این همونه…)
✔ حکمت ۲۱: و فرصتها چون ابرها میگذرند، پس فرصتهاى نيك را غنيمت شماريد.
✔ حکمت ۲۶: كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزشهاى زبان و رنگ رخسارش، آشكار خواهد گشت.
✔ حکمت ۳۴: بهترين بینيازى، ترك آرزوهاست. (امام علی 😐 باز زدی جاده خاکی ها!)
✔ حکمت ۳۸: به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود: پسرم! چهار چيز از من ياد گير (در خوبیها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل میكنى زيان نبينى: همانا ارزشمندترين بینيازى عقل است، و بزرگترين فقر بیخردى است، و ترسناکترين تنهايى خودپسندى است. گرامیترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.
پسرم! از دوستى با احمق بپرهيز، چرا كه میخواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زيانت میكند. از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ میدارد. از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را میفروشد. از دوستى با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند: دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مینماياند.
✔ حکمت ۵۰: دلهاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند.
✔ حکمت ۵۴: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.
✔ حکمت ۵۷: قناعت، ثروتى است پايان ناپذير.
از نعمات خدا استفاده کن! قناعت چیه دیگه بابا!!!
✔ حکمت ۵۸: ثروت، ريشۀ شهوتهاست.
نه من مخالفم با این حرف. آقا. پول، ابزاره. الان چاقو چیز بدیه؟
✔ حکمت ۶۰: زبان تربيت نشده، درندهاى است كه اگر رهايش كنى میگزد.
✔ حکمت ۷۷: (ضرار بن ضمرۀ ضبايى از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على عليه السّلام را در حالى ديدم كه شب، پردههاى خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود میپيچيد، و محزون میگريست و میگفت) اى دنيا!! اى دنياى حرام! از من دور شو، آيا براى من خودنمايى میكنى؟ يا شيفتۀ من شدهاى تا روزى در دل من جاى گيرى؟ هرگز مبادا غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست. تو را سه طلاقه كردهام، تا بازگشتى نباشد، دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است. آه از توشۀ اندك، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قيامت.
این همونه ها که گفتم. این دنیا اَخیه. فقط آخرت…
✔ حکمت ۸۹: كسى كه ميان خود و خدا اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.
✔ حکمت ۹۷: خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.
✔ حکمت ۹۸: چون روايتى را شنيديد، آن را بفهميد و عمل كنيد، نه بشنويد و نقل كنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل كنندگان آن اندكند.
✔ حکمت ۱۴۸: انسان زير زبان خود پنهان است.
✔ حکمت ۱۵۳: انسان شكيبا، پيروزى را از دست نمىدهد، هر چند زمان آن طولانى شود.
✔ حکمت ۱۷۳: آن كس كه از افكار و آراء گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا خوب شناسد.
✔ حکمت ۲۰۵: هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مىشود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مىشود.
✔ حکمت ۲۰۷: اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى بنماى، زيرا اندك است كسى كه خود را همانند مردمى كند و از جملۀ آنان به حساب نيايد.
✔ حکمت ۲۲۲: خود را به بىخبرى نماياندن از بهترين كارهاى بزرگواران است.
✔ حکمت ۲۳۸: زن و زندگى، همهاش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينكه چارهاى جز بودن با او نيست.
صحیح :||
✔ حکمت ۲۶۸: در دوستى با دوست مدارا كن، شايد روزى دشمن تو گردد و در دشمنى با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزى دوست تو گردد.
✔ حکمت ۲۸۸: هر گاه خدا بخواهد بندهاى را خوار كند، دانش را از او دور سازد.
✔ حکمت ۳۷۹: اى فرزند آدم! رزق و روزى دو گونه است، روزيى كه تو آن را جويى، و روزيى كه تو را مىجويد، كه اگر به سراغش نروى به سوى تو آيد
✔ حکمت ۳۸۱: و درود خدا بر او، فرمود: سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشى، و چون گفتى، تو در بند آنى. پس زبانت را نگهدار چنانكه طلا و نقره خود را نگه مىدارى، زيرا چه بسا سخنى كه نعمتى را طرد يا نعمتى را جلب كرد.
✔ حکمت ۴۵۷: دو گرسنه هرگز سير نشوند: جويندۀ علم و جويندۀ مال.
✔ حکمت ۴۵۷: در آنجا كه بايد سخن گفت، خاموشى سودى ندارد، و آنجا كه بايد خاموش ماند سخن گفتن خيرى نخواهد داشت.
✔ حکمت ۴۵۷: پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمىگردد. همانا عفيف پاكدامن، فرشتهاى از فرشتههاست.
واااای له شدما. واه واه چقدر طولانی شد.
خب بالاخره تموم شد 🙂
الهی شکرت.
اینم از این نهج البلاغه.
خیلی خوشحالم که این کتاب رو خوندم.
چون میدونی. خیلی چیزا یاد گرفتم. خیلی آگاه شدم…
خدایا شکرت.
امیدوارم که این پُست مفید بوده باشه.
برای خودم که مفید بود…
شما هم نظرتونو درمورد مسائل مختلف که بررسی کردیم بگید توی کامنتا.
مشتاقانه میخونمشون.
خب.
دیگه جمع کنیم این پُست رو.
پس بریم سراغ شکرگزاری 🙂
👑تمرین بینا شدن👇
- خدایا شکرت که ۱۰ تا انگشت داریم.
- خدایا شکرت که راحت میتونیم پیشرفت کنیم.
- خدایا شکرت بابت امکاناتی که داریم.
- خدایا شکرت بابت سلامتی و امنیت و آرامش.
- خدایا شکرت بابت اینکه رشد و پیشرفت میکنیم.
- خدایا شکرت که این دنیا خیلی خوبه!
- خدایا شکرت که میتونیم آبِ دهنمونو قورت بدیم.
الهی صدهزار مرتبه شکرت.
بریم دیگه.
حتما نظرتونو درمورد جملات مختلف بگید.
توی کامنتا بگید کدوم خطبه، نامه، حکمت رو دوست داشتید.
ببینیم که دوستان چیا رو انتخاب میکنن :))
دمتون گرم.
فعلا خداحافظ.